سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 اسماعیل کاظمی - طلبه آ نلاین

مروری بر دعای ماه رجب

یکشنبه 88 تیر 7 ساعت 7:53 عصر

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این ماه «یا من ارجوه لکل خیر» یعنی وقتی به ماه رجب می رسی ، شما از لحظه شروع ماه رجب دیگه توقعت از خداوند تبارک و تعالی فقط و فقط خیر است .

«و امن سخطه عند کل شر» و ایمن هم به شما می ده.

چند نکته در اینجا داریم :

1-      چه کسانی در این ماه امیدوار باشند؟

2-      «و امن سخطه» یعنی چی ؟ یعنی در این ماه خداوند تبارک و تعالی بساط سخط – بساط عصبانی شدن-  رو کلاً تعطیل می کند

چه قدر فرصت عجبیست . بعضی وقتها بعضی فرصتهایی که در ماه رجب هست ، من دقت کردم در خیلی از شب های مهم سال هم نیست.

«یا من یعطی الکثیر بالقلیل»  . خداوند تبارک و تعالی همیشه این طوریه یعنی شما کاه که می برید ، کوه بجاش می ده . این خدا خدایست که وقتی خیلی کم می بری ، خیلی زیاد عکس العمل نشون می ده. تا جایی که بعضی وقت ها احساس می کنیم که با منه !!

 «یا من یعطی من سئله» در این ماه خداوند تبارک و تعالی هر کس که صداش بزنه ، جواب می ده.

«یا من یعطی من لم یسئله » اگه یه وقتی شما توی ماه رجب بدونی ماه رجبه ، بدونی با ماه های دیگه فرق می کنه ، اما یادت بره دعا کنی ، خداوند تبارک و تعالی یه چیزی توی ماه بهت می ده.

«و من لم یعرفه» دامنه رو باز می کنه ؛ حتی کسانی که خدا را نمی شناسند ، در ماه رجب یه بهره ای می برند.

پس سه طبقه شد :

1-      «من لم یعرفه» کسانی که خدا را نمی شناسند ، اینها طبقه ای هستند که از رحمت عمومی ماه رجب بهره می بردند.

2-      «من لم یسئله» کسانی که از طبقه خصوصی ماه رجب هم بهره می بردند . می دونه ماه رجبه ولی حواسش نبوده و صدا نزده

3-   «من سئله» خاص الخاص هستند. کسانی هستند که چون خدا رو در ماه رجب صدا می زنند ، این صدا زدنشون باعث میشه خداوند بهشون خاص نگاه کنه . یکی از برترین صداهاش هم در این شعر اومده :

 

مـــــــــــاه رجـــــــــــب و مـــاه نــــزول بــــــرکـــات است

پیوســـــــته ســـــرود رجبـــــــــــییون صـــلـــــوات است

کلاس دعا کردن تو در ماه رجب نسبت به ماه های دیگه توفیر می کنه.

«اعطنی بمسئلتی ایاک»

حالا که خودت در دیزی رو باز گذاشتی و دستور العمل دادی که : ملائکه ی من در دیزی در ماه رجب بــــــاز ، حیای گربه هم لازم نیست . یعنی رسماً خدا ابلاغ داره درهای دیزی ها در ماه رجب باز ، گربه های بی حیا هم ممنوع الورود نیستند ، تشریف بیارند هر چی دوست دارند بخورند !!

حالا چی می خوای بنده من ؟

«جمیع خیر الدنیا و جمیع خیر الاخره» هر چه خوبی توی دنیاست و هرچی خوبی در آخرته در این ماه من از تو می خوام .
شما برید توی کل دعاهای ماه رمضان حتی دعای شب قدر بگردید ، این جمله رو پیدا نمی کنید.

ماه رمضان خیلی خوبه، اما ماه رجب ماه زرنگ هاست. چون زرنگ ها کمترن ، مشتری ماه رجب هم کمتره

بعد می یاد دو قبضه می کنه دعا رو . یعنی آخــــــر پُـــررو بازی یه بنده است . که خیلی هم عــــالیه.
«وصرف عنی بمسئلتی ایاک جمیع شر الدنیا و شر الاخره» من نبینم مشکلات دنیا و آخرت  . « صرف» یعنی روی برگرداندن . من روم برگردونده باشه ، هیچ کدام از مشکلات دنیا و آخرت رو نبینم. چرا؟ «تحننا منه و رحمه» خودت گفتی این ماه ، ماه منت گذاشتن ، نرم گرفتن ، آروم بودن ، چشم پوشی کردن ، گذشتن ، بخشیدن خروار به دینار ، بخشیدن کوه به کاه . به این دلیل این جوری شده.

«فانه غیر منقوص ما اعطیت و زدنی من فضلک یا کریم» برای اینکه از در خانه تو اگر همه چی رو بهم بدی ، سر سوزنی کم نمی شه.

ما بنده ها اگه در خونه کریم ترین کریمان بریم ، اگر فقط یک ریال به ما کمک کنه ؛ یک ریال از اموالش کم می شه . در خونه تو که می یایم ،هیچی کم نمیشه.

برادرا و خواهرا : تو این ماه پُــررو بازی مطلق ، با خیال راحت بیا بشین و بگو :

اومدم غرق در گناهم ، هیچی نیاوردم ، امیدم اینکه اولاً تمام گناهام رو پاک کنی ، ثانیاً همه چی هم بهم بدی .

برید یه دعا پیدا کنید توی ماه رمضان، ماه شعبان ، مفاتیحُ زیر و رو کنید ببینید یه جایی هست این گونه بنده اجازه داشته باشه با خدا صحبت کنه .

لذا خیـــــلی قدر ماه رجب رو بدونید.

 

یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ

 اى که براى هر خیرى به او امید دارم

 وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ

 و از خشمش در هر شرى ایمنى جویم

 یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ

 اى که مى دهد (عطاى ) بسیار در برابر (طاعت ) اندک

یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ

 اى که عطا کنى به هرکه از تو خواهد

یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ

 اى که عطا کنى به کسى که از تو نخواهد

وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ

 و نه تو را بشناسد

 تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَةً

 از روى نعمت بخشى و مهرورزى

اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِیّاکَ

عطا کن به من به خاطر درخواستى که از تو کردم

جَمیعَ خَیْرِ الدُّنْیا وَجَمیعَ خَیْرِ الاْخِرَةِ

 همه خوبى دنیا و همه خوبى و خیر آخرت را

وَاصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى

 و بگردان از من به خاطر همان درخواستى که از تو کردم

 اِیّاکَ جَمیعَ شَرِّ الدُّنْیا وَشَرِّ الاْخِرَةِ

 همه شر دنیا و شر آخرت را

فَاِنَّهُ غَیْرُ مَنْقُوصٍ ما اَعْطَیْتَ

زیرا آنچه تو دهى چیزى کم ندارد (یا کم نیاید) و

 وَزِدْنى مِنْ فَضْلِکَ یا کَریمُ

بیفزا بر من از فضلت اى بزرگوار

یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ

اى صاحب جلالت و بزرگوارى

یا ذَاالنَّعْماَّءِ وَالْجُودِ

اى صاحب نعمت و جود

یا ذَاالْمَنِّ وَالطَّوْلِ حَرِّمْ شَیْبَتى عَلَى النّارِ

اى صاحب بخشش و عطا حرام کن محاسنم را بر آتش دوزخ

 


نوشته شده توسط : اسماعیل کاظمی

نظرات ديگران [ نظر]


طنز

شنبه 88 خرداد 30 ساعت 4:17 عصر

طنز

یه روزی مردی به یه سفری میره 

وقتی به هتل میرسه میفهمه که هتل مجهز به کامپیوتره!

تصمیم میگیره زووووود به همسرش یه ایمیل بزنه

اماا در تایپ  کردن اسم اشتباه میکنه و بدونه این که متوجه شه ایمیلو میفرسته!

در این ضمن ! در گوشه ی دیگر این کره ی خاکی زنی که تازه از مراسم خاکسپاریه همسرش اومده بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستاش و... داره میره سراغ

کامپیوتررش

ولی بعد از خوندن اولین ایمیلش غش میکنه

پسرش زود میره به طرفه اتاق و میبینه مامانش غش کرده و افتاده رو زمین

یهو چشمش به صفه ی مانیتور میوفته که اینو نفشته:

 

گیرنده:همسره عزیزم!

موضوع: من رسیدممممممم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

میدونم که از گرفتن این میل کلی غافلگیر شدی

راستش اینا این جا کامپیوتر دارن و هر کسی میاد

 میتونه واسه عزیزانس نامه بنویسه

من همین الان رسیدمو همه چیو چک کردم!!!!!!!

همه چیز برای ورود تو رو به راهه!

فردا میبینمتت! امید وارم سفر تو هم بی خطر باشه!

واااااای نمیدونی اینجا چقد گرمه!


نوشته شده توسط : اسماعیل کاظمی

نظرات ديگران [ نظر]


قبر حضرت یوسف ( ع )

شنبه 88 خرداد 30 ساعت 4:16 عصر

 

 

قبر حضرت یوسف ( ع )

 

حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ به قدری محبوبیت اجتماعی پیدا کرده و عزّت فوق العادهای نزد مردم مصر داشت که پس از فوتش بر سر محل به خاک سپاریش نزاع شد. هر طایفهای میخواست جنازه یوسف در محل آنها دفن شود، تا قبر او مایه برکت در زندگیشان باشد. بالاخره رأی بر این شد که جنازه یوسف را در رود نیل دفن کنند، زیرا آب رود که از روی قبر رد میشد مورد استفاده همه قرار میگرفت و با این ترتیب همه مردم به فیض و برکت وجود پاک حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ میرسیدند


جنازه حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را در میان رود نیل دفن کردند تا زمانی که حضرت موسی ـ علیه السلام ـ میخواست با بنی اسرائیل از مصر خارج شود. در این هنگام جنازه را از قبر درآورده و به سوی فلسطین آورده و دفن کردند، تا به وصیت حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ عمل شده باشد. خداوند به پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ خطاب نموده و میفرماید:

«ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیبِ نُوحِیهِ إِلَیکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ یمْکُرُونَ؛

اینها از اخبار غیبی است که به تو وحی کردیم، تو نزد برادران یوسف نبودی در آن موقعی که مکر کردند (تا یوسف را به چاه بیفکنند).»[1]

«لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَبْصار...؛

در داستان
های ایشان (یوسف و یعقوب و برادران یوسف و داستانهای پیامبران دیگر)، درسهای آموزندهای برای صاحبان بصیرت است.»[2]

این داستان
ها حاکی از واقعیتهای حقیقی است، نه آن که آنها را ساخته باشند.[3]


جالب توجه این که: مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر بنی اسرائیل طلوع نکرد (هرگاه می
خواستند از مصر به طرف شام بروند احتیاج به نور ماه داشتند و گرنه راه را گم میکردند) به حضرت موسی ـ علیه السلام ـ وحی شد که استخوانهای یوسف را از قبر بیرون آورد (تا وصیت او انجام گیرد) در این صورت، ماه را بر شما طالع خواهم کرد.

جنازه حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ را در میان رود نیل دفن کردند تا زمانی که حضرت موسی ـ علیه السلام ـ می
خواست با بنی اسرائیل از مصر خارج شود. در این هنگام جنازه را از قبر درآورده و به سوی فلسطین آورده و دفن کردند، تا به وصیت حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ عمل شده باشد.

موسی ـ علیه السلام ـ پرسید که چه کسی از جایگاه قبر یوسف آگاه است؟ گفتند: پیرزنی آگاهی دارد. موسی ـ علیه السلام ـ دستور داد که آن پیرزن را که از پیری، فرتوت و نابینا شده بود، نزدش آوردند. حضرت موسی ـ علیه السلام ـ به او فرمود: «آیا قبر یوسف را می
شناسی؟»

پیرزن عرض کرد: آری.

حضرت موسی ـ علیه السلام ـ فرمود: ما را به آن اطّلاع بده.

او گفت: اطلاع نمی
دهم مگر آن که چهار حاجتم را بر آوری:

اول: این که پاهایم را درست کنی.

دوم: اینکه از پیری برگردم و جوان شوم.

سوم: آن که چشمم را بینا کنی.

چهارم: آن که مرا با خود به بهشت ببری.

این مطلب بر موسی ـ علیه السلام ـ بزرگ و سنگین آمد. از طرف خدا به موسی ـ علیه السلام ـ وحی شد، حوائج او را برآور. حوائج پیر زن برآورده شد. آن گاه او مکان قبر یوسف ـ علیه السلام ـ را نشان داد.

موسی ـ علیه السلام ـ در میان رود نیل جنازه یوسف ـ علیه السلام ـ را که در میان تابوتی از مرمر بود بیرون آورد و به سوی شام برد. آن گاه ماه طلوع کرد. از این رو، اهل کتاب، ‌مرده
های خود را به شام حمل کرده و در آن جا دفن میکنند.[4]

جنازه یوسف ـ علیه السلام ـ را (بنابر مشهور) کنار قبر پدران خود دفن کردند. اینک در شش فرسخی بیت المقدس، مکانی به نام قدس خلیل معروف است که قبر یوسف ـ علیه السلام ـ در آن جا است.

حُسن عمل و نیکوکاری این نتایج را دارد که خداوند پس از حدود چهار صد سال با این ترتیبی که خاطر نشان شد، طوری حوادث را ردیف کرد، تا وصیت حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ به دست پیامبر بزرگ و اولوا العزمی چون حضرت موسی ـ علیه السلام ـ انجام شود، و به برکت معرّفی قبر یوسف ـ علیه السلام ـ به پیر زنی آن قدر لطف و عنایت گردد.[5]

آری، یوسف ـ علیه السلام ـ بر اثر پرهیزکاری و خدا ترسی، آن چنان مقام ارجمندی در پیشگاه خدا پیدا کرد که در روایت آمده: هنگامی که پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در شب معراج، به آسمان سوم رسید، یوسف ـ علیه السلام ـ را در آن جا به گونه
ای دید که:

«کانَ فَضْلُ حُسْنِهِ عَلی سایرِ الْخَلْقِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ لَیلَهِ الْبَدْرِ عَلی سایرِ النُّجُومِ؛ زیبائیش نسبت به سایر مخلوقات، همانند زیبایی ماه در شب چهارده نسبت به ستارگان بود.»[6]

________________________________________

[1] . یوسف، 103.

[2] . یوسف، 111.

[3] . مجمع البیان، ج 5، ص 262ـ266.

[4] . علل الشرایع، ص 107؛ بحار، ج 13، ص 127.

[5] . در بعضی از روایات نقل شده که پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در سفری در بیابان به چادر نشینی برخورد، چادر نشین حضرت را شناخت، بسیار پذیرایی کرد. هنگام خداحافظی، رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او فرمود: هرگاه از ما چیزی بخواهی از خدا می
خواهیم که به تو عنایت کند؛ او در جواب گفت: از خدا بخواه شتری به من بدهد که موقع حرکت، اثاثیه خود را بر آن بگذارم و چند گوسفند به من عطا کند که در این صحرا آنها را بچرانم، و از شیرشان استفاده کنم. حضرت آنها را از خدا تقاضا نمود. خداوند هم تقاضای حضرت را برآورد. در این هنگام رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به اصحاب خود رو کرد و فرمود: ای کاش این مرد نظر و همتش بلند بود و مثل عجوزه بنی اسرائیل، خیر دنیا و آخرت را از ما میخواست تا آن را از خدا میخواستم، و خدا به او میداد، اصحاب تقاضای بیان قصه عجوزه بنی اسرائیل را نمودند. حضرت داستان عجوزه را به طور مشروح برای اصحاب شرح دادند. در این روایت است که آن عجوزه سه حاجت خواست و برآورده شد: 1. جوان شود 2. همسر موسی گردد 3. در بهشت هم همسر موسی باشد (به نقل از حیاه الحیوان دمیری).

[6] . بحار، ج 18، ص 325.


نوشته شده توسط : اسماعیل کاظمی

نظرات ديگران [ نظر]


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >